?بهترین روش برای تشویق و تنبیه، رتبهبندی و ایجاد سیر مشخص در آنهاست. اینکه مثلا در موارد تنبیه، ابتدا از تغافل استفاده شود؛ به این معنا که مربی خودش را به ندیدن یا نشنیدن رفتار دانشآموز بزند و رأاسا به دنبال اصلاح رفتار او نرود. همچنین یکی دیگر از مراحل ابتدایی در تنبیه، محروم کردن فراگیر از پاداش است. معمولا کسانی که در همان قدم اول و پس از مشاهده رفتار اشتباه دانشآموزان، سریع و مستقیم تصمیم به اصلاح رفتار آنها میگیرند، دچار افراط در دافعه میشوند و این عمل به مدیریت مستبدانه ختم خواهد شد که جز اثر منفی، سود و فایدهای ندارد.
اولین برنامه، استماع است. خودِ شنیدن قرآن موضوعیت دارد و برنامه هم میخواهد. فرصتهایی هست که شما با همهی احساس و وجود و گوش خود، خودتان را به قرآن میسپارید و آن را از سر دقت و تأمل استماع میکنید؛ آنهم نه یک شنیدن عادی، بلکه شنیدنی عمیق و همهجانبه. خود قرآن چنین میفرماید: «إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا؛[۸] چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد». شما باید تمام قوای خود را برای چشیدن و فهم کردن به میدان آورید. کلمهی «انصات» را در همین دعای ۴۲ داشتیم. گذشت که انصات یک مرحلهی وجوبی هم دارد و بزرگان ما از همین آیهی کریمه، وجوب انصات در نماز جماعت هنگام قرائت امام را برداشت کردهاند و این آیه از آیات الاحکام است. آنجا هم که میگوید بشنوید، برای امام جماعت مستحب میشود که صدای خود را مخصوصاً در نمازهای جهری، به مأمومین برساند.
با وجود اینکه قرآن بر خود حضرت رسول نازل شده، حضرت به ابن مسعود میفرمودند: «برای من قرآن بخوان». ابن مسعود تعجب کرد، حضرت فرمودند: «أحِبُّ أن أسْمَعَ مِنْ غیری؛[۹] دوست دارم از غیر خودم بشنوم».
شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه
جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان - از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضیشان، قاریشان و اجامر و اوباششان - در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشهی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! خوب؛ انسان باید به فکر فرو رود، که چرا چنین شد؟ این قضیه را بنده دو، سه سال پیش، در یکی دو سخنرانی، با عنوان “عبرتهای عاشورا” مطرح کردم. البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست. این را من قبلاً گفتهام. کار به جایی برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند!
آنچه بنده را دچار دغدغه میکند، همین جای قضیه است. میگویم: چه شد که کار به اینجا رسید؟! چه شد که امّت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیّات احکام اسلامی و آیات قرآنش دقّت داشت، در چنین قضیهی واضحی، به این صورت دچار غفلت و سهلانگاری شد که ناگهان فاجعهای به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهایی چنین، انسان را نگران میکند. مگر ما از جامعهی زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام قرصتر و محکمتریم؟! چه کنیم که آن گونه نشود؟
اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعهی اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین علیهالسّلام رسیده بود. مگر اینکه چشمان تیزی تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و ارادههای محکمی پشتوانهی این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ، اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش میآید. آنوقت، این خونها، همه هدر خواهد رفت.
بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) ، ۲۰ خرداد ۷۵
?سینه زنی و عزاداری مانند رمی جمره است. لعن مخالفان اباعبدالله علیه السلام نوعی رمی جمره است که جزء ارکان قبول شدن حج است. رمی جمره، لعن بر دشمنان حسین بن علی علیه السلام و مرگ بر آمریکا در عصر ما، همه از یک حقیقت هستند: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (پس آنكه به طاغوت كفر ورزد و به خداوند ايمان آورد، بیگمان به دستاويز استوارتر چنگ زده است). کسانی هستند که در ایمان به الله قوی هستند، اما در کفر به طاغوت نبضشان ضعیف میزند. آیا ممکن است که بذر ایمان به الله را جز در زمین کفر به طاغوت کاشت؟!
?سیرۀ عملی امام خمینی علیه السلام این بود که اول کفر به طاغوت باشد، بعد ایمان به الله. ایشان از هیچ استاد اخلاقی که به «کفر به طاغوت» ایمان نداشت، درس نگرفت و استفاده نکرد. هرچه فرد در اخلاقیات و علم و کارهای دیگر فوق العادگی داشته باشد، باید اول دید که او در کفر به طاغوت در چه حدی است و به کجا رسیده.
?در زیارت عاشورا هم سلام به حسین بن علی علیه السلام بعد از صد لعن به دشمنان او وارد شده است. تقدّم لعن بر سلام تقدّمی اتفاقی و تفنّن در عبارت نیست؛ بلکه یک تقدّم استراتژیک، اساسی و رُکنی است.
امام خمینی رحمت الله نیز چون تکیه بر کفر به طاغوت داشت، ایمان به الله اش، ایمان به الله مستقیم است؛ همان وضعیتی که در ابراهیم علیه السلام و سیدالشهدا علیه السلام و آموزش او بود.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 67
آیت الله حائری شیرازی
?حضرت آیتالله خامنهای: «بصیرت ابالفضل العبّاس کجاست؟ در روز تاسوعا، به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان برخورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما
آخرین نظرات