سال 1364، جناب «صیاد» به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش، در معیت رییس جمهور وقت، عازم لبنان شدند. من هم در خدمت ایشان بودم. … برای نماز صبح رسیدیم به منزل پیرمردی از شیعیان اطراف بعلبک. پنج نفر از اعضای خانواده این پیرمرد شهید شده بودند. ایشان استقبال گرمی از ما کردند و بعد از نماز، سفره صبحانه ای مهیا نمودند. … وقت خداحافظی، پیرمرد دستش را کشید روی پوتین صیاد شیرازی و با خاک آن صورتش را مسح کرد و بعد کف دست خودش را بوسید. جناب صیاد به شدت منقلب شد و با لحنی لرزان گفت: چرا این کار را با من میکنید؟! و دست پیرمرد را گرفت و با اصرار آن را بوسید. بعد هم ادامه داد: شما خودت پدر پنج شهید هستی. چرا این کار را با من کردی؟! پیرمرد گفت: « من نه میتوانم و نه لایق هستم که بیایم دست و پای امام را ببوسم. میخواهم وقتی رفتید ایران به امام بگویید که گرچه لایق نبودم و نتوانستم بیایم دستبوس شما، ولی پای سربازتان را بوسیدم» جناب صیاد هم بار دیگر دست ایشان را بوسید و حرکت کردیم.
( به نقل از امیر آراسته ، مجموعه خاطرات 8 – علی صیاد شیرازی انتشارات یا زهرا سلام الله علیها، صص 22و 23 )
موضوع: "بدون موضوع"
۱- به جای پنهان كردن ، “تعمير” كنيد. از مشكلات ، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد.
۲-"با یکدیگر همكاری” كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند.
۳- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و “انتقاد” را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به سردی خواهد گذاشت.
۴- تمركز خود را بر قسمتهای “مثبت “رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن
۵-برقراری “درست” رابطه را بياموزيد.
شخص خسیسی در رودخانه ای افتاد و عده ای جمع شدند تا او را نجات دهند.
دوستش گفت: دستت را بده، تا تو را از آب بالا بکشم. مرد در حالی که دست و پا می زد دستش را نداد.
شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت.
ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت:
دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم.
مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد.
مردم شگفت زده گفتند:
ملا معجزه کردی؟
ملا گفت:
شما این مرد را خوب نمی شناسید.
و دست بده ندارد،
دست بگیر دارد.
اگر بگویی دستم را بگیر، می گیرد،
اما اگر بگویی دستت را بده، نمی دهد.
تهیدست از برخی نعمت های دنیا بی بهره است،
اما خسیس از همه نعمات دنیا.
راننده تاكسی گفت: «میدونی بهترين شغل دنيا چيه؟»
گفتم: «چيه؟» گفت: «راننده تاكسی.»
خنديدم. راننده گفت: «جون تو…
هر وقت بخوای ميای سركار، هر وقت نخوای نميای، هر مسيری خودت بخوای ميری،
هر وقت دلت خواست يه گوشه میزنی بغل استراحت میكنی،
هی آدم جديد میبينی، آدمهای مختلف، حرفهای مختلف، داستانهای مختل
موقع كار میتونی راديو گوش بدی، میتونی گوش ندی،
میتونی روز بخوابی شب بری سر كار،
هر كيو دوست داری میتونی سوار كنی،
هر كيو دوست نداری سوار نمیكنی،
آزادی، راحتی.
ديدم راست میگه… گفتم: «خوش به حالتون.»
راننده گفت: «حالا اگه گفتی بدترين شغل دنيا چيه؟»
گفتم: «چی؟» راننده گفت: «راننده تاكسی.»
بعد دوباره گفت: هر روز بايد بری سر كار،
دو روز كار نكنی، ديگه هيچی تو دست و بالت نيست،
از صبح هی كلاچ، هی ترمز،
پادرد، زانودرد، كمردرد،
با اين لوازم يدكی گرون، يه تصادفم بكنی كه ديگه واويلا میشه،
هر مسيری مسافر بگه بايد همون رو بری،
هرچی آدم عجيب و غريب هست، سوار ماشينت ميشه،
همه هم ازت طلبكارن، حرف بزنی يه جور، حرف نزنی يه جور،
راديو روشن كنی يه جور، راديو روشن نكنی يه جور،
دعوا سر كرايه، دعوا سر مسير، دعوا سر پول خرد،
تابستونها از گرما میپزی، زمستونها از سرما كبود میشي.
هرچی میدويی آخرش هم لنگی.»
به راننده نگاه كردم. راننده خنديد و گفت:
«زندگی همه چيش همینجوره. هم میشه بهش خوب نگاه كرد، هم میشه بد نگاه كرد»
خیلی از رنج های ما به خاطر زاویه ی غلط نگاهمون هست
درستش کنیم…
رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلَّم فرمودند
▫️دنیا خانه کسی است که خانه ندارد و ثروت
و مال کسی است که ثروت و مال ندارد.
▫️کسی که عقل و خرد ندارد، دنیا را برای خودِ دنیا جمع می کند
▫️کسی که علم و آگاهی ندارد، برای دنیا، نزاع و دشمنی می کند.
▫️کسی که به خداوند اعتماد ندارد، بر سر دنیا حسد می ورزد.
▫️کسی که فقط برای دنیا سعی و تلاش می کند، معاد و آخرت را باور ندارد.
مجموعة ورام، جلد ۱ صفحه ۱۳۰
آخرین نظرات